در حالی که روحالله حسینی با حمایت گسترده یاران نزدیکش در تیرماه ۱۴۰۲ به ریاست فدراسیون بوکس رسید، حالا پس از گذشت تنها یک سال، بسیاری از همان چهرههای کلیدی که نقش مؤثری در پیروزی او داشتند، از اطرافش فاصله گرفتهاند. این جداییها، همراه با تصمیمات بحثبرانگیز مدیریتی، فدراسیون بوکس را در موقعیتی بحرانی قرار داده و رئیس آن را در گوشه رینگ، تنها و بیپشتوانه باقی گذاشته است.
آغاز اختلافات؛ از حذف موسوی تا کنار گذاشتن استکی
یکی از نخستین نشانههای شکاف در حلقه مدیریتی حسینی، کنار رفتن سید ابراهیم موسوی از سمت نایبرئیسی بود؛ فردی که در جریان انتخابات، از اصلیترین حامیان او محسوب میشد. این تصمیم غیرمنتظره، نهتنها از نظر اخلاقی مورد انتقاد قرار گرفت، بلکه نشان داد که نگاه رئیس فدراسیون به متحدان سابقش تغییر کرده است.
در ادامه، علیرضا استکی، سرمربی تیم ملی بزرگسالان، با وجود سابقه فنی قابل قبول، از سمت خود کنار گذاشته شد. جایگزینی او با مربیان کوبایی، بدون ارائه برنامهای بلندمدت یا تحلیل فنی روشن، موجب شد تا این تصمیم بهجای تحول، به هزینههای سنگین و خروجی ضعیف ختم شود.

انتصابهای احساسی؛ امیری در رأس تیم ملی
پس از کنار رفتن استکی، همایون امیری، دستیار پیشین او، به عنوان سرمربی جدید تیم ملی منصوب شد. این انتخاب، بار دیگر فرضیه تصمیمگیریهای احساسی و مبتنی بر روابط شخصی را تقویت کرد. اگر عملکرد تیم قبلی مورد تأیید رئیس فدراسیون نبوده، انتخاب یکی از اعضای همان تیم بهعنوان سرمربی جدید، پرسشی جدی را مطرح میکند که هنوز پاسخی برای آن ارائه نشده است.
استعفای دانشمندفر؛ پیام خاموش از نزدیکترین یار
علی دانشمندفر، دبیر باسابقه فدراسیون و از دوستان قدیمی حسینی، نیز با استعفای خود نشان داد که حتی نزدیکترین افراد به رئیس فدراسیون دیگر انگیزهای برای ادامه همکاری ندارند. گرچه او بهصورت رسمی انتقادی مطرح نکرده، اما غیبتش در کنار حسینی، پیام روشنی برای جامعه بوکس دارد: حلقه اعتماد در حال فروپاشی است.
تیم ملی بیبرنامه و آیندهای نامشخص
با وجود صرف هزینههای قابل توجه برای جذب مربیان خارجی، تیم ملی بوکس ایران اکنون با ترکیبی از همگسیخته، خروج دستهجمعی ملیپوشان از اردوها، و نبود برنامهای مشخص برای آینده مواجه است. این وضعیت، فدراسیون را از مسیر توسعه دور کرده و آن را در آستانه یکی از ضعیفترین دورههای مدیریتی خود قرار داده است.
اقدامات زیربنایی؛ کافی نیست بدون اصلاح سیاستها
در کنار این بحرانها، نمیتوان از اقدامات زیربنایی حسینی چشمپوشی کرد. بازگرداندن سالنهای تخصصی بوکس، تجهیز اماکن ورزشی و تلاش برای توسعه زیرساختها از جمله اقدامات مثبت او بودهاند. اما این تلاشها زمانی به ثمر مینشینند که با اصلاح سیاستهای مدیریتی، بازسازی اعتماد درونسازمانی و تدوین برنامههای فنی بلندمدت همراه شوند.
جمعبندی: فدراسیون بوکس در دوراهی بازسازی یا سقوط
فدراسیون بوکس ایران اکنون در نقطهای حساس قرار دارد. رئیس آن، که روزی با حمایت گسترده به قدرت رسید، حالا با تیمی پراکنده، انتقادات فنی، و حلقهای کوچک از همراهان باقیمانده، باید تصمیمات سرنوشتسازی اتخاذ کند. بازنگری در سیاستها، بازسازی اعتماد و بازگشت به اصول حرفهای، تنها راه نجات از این بحران مدیریتی خواهد بود.